علت مرگ !!

سهراب سپهری -------------------> سرطان خون

پروین اعتصامی  -------------------> بیماری حصبه

سیمین دانشور  -------------------> کهولت سن و بیماری انفولانزا

نیما یوشیج -------------------> بیماری

شهریار -------------------> بیماری

رهی معیری  -------------------> بیماری

فروغ فرخ زاد  -------------------> تصادف


مقبره چند شاعر بزرگ

خیام (نیشابور)

فردوسی (مشهد)

حافظ (شیراز)

سعدی (شیراز)

مولانا (شهر قونیه در ترکیه)

پروین اعتصامی (قم)

رویا (فروغ فرخ زاد )

با امیدی گرم و شادی‌بخش 
با نگاهی مست و رویایی 
دخترک افسانه می‌خواند 
نیمه شب در کنج تنهایی:


بی‌گمان روزی ز راهی دور 
می‌رسد شه‌زادهه‌ای مغرور 
می‌خورد بر سنگ‌فرش کوچه‌های شهر 
ضربه سم ستور بادپیمایش 
می‌درخشد شعله خورشید 
بر فراز تاج زیبایش
تار و پود جامه‌اش از زر

سینه‌اش پنهان به زیر رشته‌هایی از در و گوهر 
می‌کشاند هر زمان همراه خود سویی
باد پرهای کلاهش را 
یا بر آن پیشانی روشن 
حلقه موی سیاهش را


مردمان در گوش هم آهسته می‌گویند 
«آه ... او با این غرور و شوکت و نیرو
 در جهان یکتاست 
 بی‌گمان شه‌زادهه‌ای والاست»


دختران سر می‌کشند از پشت روزن‌ها 
گونه‌هاشان آتشین از شرم این دیدار 
سینه‌ها لرزان و پر غوغا 
در تپش از شوق یک پندار 
« شاید او خواهان من باشد»


لیک گویی دیده شه‌زاده زیبا 
دیده مشتاق آنان را نمی‌بیند 
او از این گُل‌زار عطرآگین 
برگ سبزی هم نمی‌چیند


همچنان آرام و بی‌تشویش 
می‌رود شادان به راه خویش 
می‌خورد بر سنگفرش کوچه‌های شهر 
ضربه سم ستور باد پیمایش 
مقصد او ..... خانه دلدار زیبایش


مردمان از یکدیگر آهسته می‌پرسند 
«کیست پس این دختر خوشبخت؟» 
ناگهان در خانه می‌پیچد صدای در 
سوی در گویی زشادی می‌گشایم پر 
اوست ... آری ... اوست


« آه، ای شه‌زادهه، ای محبوب رؤیایی 
نیمه شب‌ها خواب می‌دیدم که می‌آیی»
زیر لب چون کودکی آهسته می‌خندد 
با نگاهی گرم و شوق‌آلود 
بر نگاهم راه می‌بندد


«ای دو چشمانت رهی روشن به سوی شهر زیبایی 
ای نگاهت باده‌ای در جام مینایی 
آه، بشتاب ای لبت هم‌رنگ خون لاله خوش‌رنگ صحرایی 
ره، بسی دور است 
لیک در پایان این ره... قصر پر نورست»

 
می‌نهم پا بر رکاب مرکبش خاموش 
می‌خزم در سایه آن سینه و آغوش 
می‌شوم مدهوش


بازهم آرام و بی تشویش 
می‌خورد بر سنگفرش کوچه‌های شهر 
ضربه سم ستور باد پیمایش 
می‌درخشد شعله خورشید 
بر فراز تاج زیبایش


می‌کشم همراه او زین شهر غمگین رخت 
مردمان با دیده حیران 
زیر لب آهسته می‌گویند

« دختر خوشبخت!... »

 

لبخند!!!

 

بیا   <<لبخند>>بزنیم بدون انتظار هیچ پاسخی از دنیا

صخره و سنگ

اگر صخره و سنگ در مسیر رودخانه زندگی نباشد

صدای آب هرگز زیبا نخواهد شد . . .!!


(امید)

 

کسی را که امیدوار است هیچگاه نا امید نکن 

.

.

.

.

.

.

شاید امید تنها دارائی او باشد . . .

دو نفرباش...!!!

توی دنیا دو نفر باش!!

 یکی واسه خودت و یکی برای دیگری

واسه خودت زندگی کن و برای دیگری زندگی باش . . .!!

برنده و بازنده...!!!

برنده میگوید مشکل است اما ممکن....!!!!

بازنده میگوید ممکن است اما مشکل ...!!!!

زندگی..........!!

<<زندگی>> 

همچون بادکنکی است در دستان کودکی

که همیشه ترس از ترکیدن آن لذت داشتن آن را از بین میبرد . 

سال 92

 

امروز ۲ نفر آدرس و شماره تلفنت رو ازم خواستن منم بهشون دادم

یکیشون خوشبختی و اون یکی سعادت

سال ۹۲ میان سراغت !

نوروز


دو قدم مانده به خندیدن برگ

یک نفس مانده به ذوق گل سرخ

چشم در چشم بهاری دیگر

تحفه ای یافت نکردم که کنم هدیه تان

یک سبد عاطفه دارم

همه ارزانی تان . . .

عید نوروز بر شما مبارک!!

دوووست خوب

درود بر کسانی که :

از پاکیشان دوستی آغاز میشود 

از صداقتشان دوستی ادامه میابد

و از وفایشان دوستی پایانى ندارد…

کوچه..!!!(فریدون مشیری)


بي تو مهتاب شبي باز از آن كوچه گذشتم

همه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتم

شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم،

شدم آن عاشق ديوانه كه بودم 

 ***

در نهانخانه ي جانم گل ياد تو درخشيد

باغ صد خاطره خنديد

عطر صد خاطره پيچيد

 ***

يادم آمد كه شبي با هم از آن كوچه گذشتيم

پرگشوديم و در آن خلوت دلخواسته گشتيم

ساعتي بر لب آن جوي نشستيم

تو همه راز جهان ريخته در چشم سياهت

من همه محو تماشاي نگاهت

 ***

آسمان صاف و شب آرام

بخت خندان و زمان رام

خوشه ماه فرو ريخته در آب

شاخه ها دست برآورده به مهتاب

شب و صحرا و گل و سنگ

همه دل داده به آواز شباهنگ

 ***

يادم آيد : تو به من گفتي :

از اين عشق حذر كن!

لحظه اي چند بر اين آب نظر كن

آب ، آئينه عشق گذران است

تو كه امروز نگاهت به نگاهي نگران است

باش فردا ،‌ كه دلت با دگران است!

تا فراموش كني، چندي از اين شهر سفر كن!

 ***

با تو گفتم :‌

"حذر از عشق؟

ندانم!

سفر از پيش تو؟‌

هرگز نتوانم!

روز اول كه دل من به تمناي تو پر زد

چون كبوتر لب بام تو نشستم،

تو به من سنگ زدي من نه رميدم، نه گسستم"

باز گفتم كه: " تو صيادي و من آهوي دشتم

تا به دام تو درافتم، همه جا گشتم و گشتم

حذر از عشق ندانم

سفر از پيش تو هرگز نتوانم، نتوانم...!

 ***

اشكي ازشاخه فرو ريخت

مرغ شب ناله ي تلخي زد و بگريخت!

اشك در چشم تو لرزيد

ماه بر عشق تو خنديد،

يادم آيد كه از تو جوابي نشنيدم

پاي در دامن اندوه كشيدم

نگسستم ، نرميدم

 

رفت در ظلمت غم، آن شب و شب هاي دگر هم

نه گرفتي دگر از عاشق آزرده  خبر هم

نه كني ديگر از آن كوچه گذر هم!

بي تو اما به چه حالي من از آن كوچه گذشتم

*****

 

 

شادی

شاد بودن تنها انتقامي است که ميتوان از دنيا گرفت ،

پس هميشه شاد باش...
 

خدا

اگر تنهاترین تنها شوم باز خدا هست او جانشین همه نداشتنهاست

......!!!

به سه چیز تکیه نکن : غرور، دروغ و عشق.

 آدم با غرور می تازد

بادروغ می بازد و

 با عشق می میرد ..!!

بزرگترین...!!!!

بزرگترین اقیانوس جهان ( آرام ) است

پس آرام باش تا (بزرگترین ) باشی...

لیلی و مجنون..!!!

 
 

يک شبي مجنون نمازش را شکست

بي وضو در کوچه ليلا نشست

***

عشق آن شب مست مستش کرده بود

فارغ از جام الستش کرده بود

***

سجده اي زد بر لب درگاه او

پر زليلا شد دل پر آه او

***

گفت يا رب از چه خوارم کرده اي

بر صليب عشق دارم کرده اي

***

جام ليلا را به دستم داده اي

وندر اين بازي شکستم داده اي

***

نشتر عشقش به جانم مي زني

دردم از ليلاست آنم مي زني

***

خسته ام زين عشق، دل خونم مکن

من که مجنونم تو مجنونم مکن

***

مرد اين بازيچه ديگر نيستم

اين تو و ليلاي تو ... من نيستم

***

گفت: اي ديوانه ليلايت منم

در رگ پيدا و پنهانت منم

***

سال ها با جور ليلا ساختي

من کنارت بودم و نشناختي

***

عشق ليلا در دلت انداختم

صد قمار عشق يک جا باختم

***

کردمت آوارهء صحرا نشد

گفتم عاقل مي شوي اما نشد

***

سوختم در حسرت يک يا ربت

غير ليلا برنيامد از لبت

***

روز و شب او را صدا کردي ولي

ديدم امشب با مني گفتم بلي

***

مطمئن بودم به من سرميزني

در حريم خانه ام در ميزني

***

حال اين ليلا که خوارت کرده بود

درس عشقش بيقرارت کرده بود

***

مرد راهش باش تا شاهت کنم

صد چو ليلا کشته در راهت کنم

 

 

 

 

پست ثابت

او مظهر عشق بود و من مظهر ننگ

وقتی که فشردمش به اغوش تنگ


لرزید دلش شکست و نالید که : آخ


ای شیشه چه میکنی در بستر سنگ

زیر باران ( سهراب سپهری )

من نمی دانم

که چرا می گویند

اسب حیوان نجیبی است،کبوتر زیباست

و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست

گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد

چشم ها را باید شست،جور دیگر باید دید

واژه ها را باید شست

واژه باید خود باد،واژه باید خود باران باشد

چترها را باید بست،

زیر باران باید رفت



انسانم آرزوست

بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست  

ادامه...

ادامه نوشته

خدا

 هيچ وقت به خدا نگو يه مشکل بزرگ دارم به مشکل بگو من يه خداي بزرگ دارم... 

امروز...!!!

<<امروز>>

را براي ابراز احساس به عزيزانت غنمينت بشمار

 شايد فردا احساس باشد اما عزيزي نباشد...

دخترم!!

 

 

دخترم باتوسخن می گویم

 گوش کن با توسخن می گویم

زندگی درنگهم گلزاری است 
وتو باقامت چون نیلوفر شاخه ی پرگل این گلزاری

من دراندام تو یک خرمن گل می بینم

گل گیسو گل لبها گل لبخند شباب

من به چشمان تو گلهای فراوان دیدم

گل عفت گل صد رنگ امید 

گل فردای بزرگ گل فردای سپید


می خرامی وتورامی نگرم
چشم تو آینه ی روشن دنیای من است؛

توهمان خرد نهالی که چنین بالیدی؛

راست چون شاخه ی سرسبز وبرومند شدی ؛

همچو پرغنچه درختی همه لبخندشدی


دیده بگشای ودراندیشه ی گل چینان باش

همه گلچین گل امروزند؛

همه هستی سوزند؛

کس به فردای گل باغ نمی اندیشد...

آن که گردهمه گلها به هوس می چرخد بلبل عاشق نیست!

بلکه گلچین سیه کرداری است 

که سراسیمه دود درپی گلهای لطیف تا یکی لحظه به چنگ آرد

 وریزد برخاک دست اودشمن باغ است ونگاهش ناپاک...

تو گل شادابی به ره بادمرو

غافل ازباغ مشو

ای گل صد پرمن با تودرپرده سخن می گویم:

گل چوپژمرده شود جای ندارد

 درباغ گل پژمرده نخندد برشاخ،

کس نگیرد زگل مرده سراغ...!

دخترم با توسخن می گویم؛

عشق دیدارتوبرگردن من زنجیری است 

وتو چون قطعه ی الماس درشتی کمیاب گردن آویز براین زنجیری 

تانگهبان توباشم زحرامی درشب

برخود ازرنج بپیچم همه روزدیده ازخواب بپوشم همه شام

دخترم گوهرمن

توکه تک گوهردنیای منی

دل به لبخند حرامی مسپار

دزد رادوست مخوان

چشم امید برابلیس مدار

دیوخویان پلیدی که سلیمان رویند

همه گوهر شکنند

دیو کی ارزش گوهرداند؟!

نه خردمند بود آن که اهریمن را ازسر جهل سلیمان خواند!

دخترم ای همه ی هستی من

تو چراغی تو چراغ همه شبهای منی

به ره باد مرو

توگلی دسته گلی صدرنگی پیش گلچین منشین

قیمت خود بشناس

شادی

 شاد بودن تنها انتقامي است که ميتوان از دنيا گرفت!!

 ((پس هميشه شاد باش))

موفقیت

جاده ی موفقیت سر راست نیست
پیچی وجود دارد به نام شکست
دور برگردانی به نام سردر گمی
سرعت گیر هایی بنام دوستان
چراغ قرمز هایی بنام دشمنان
چراغ احتیاط هایی بنام خانواده
تایر های پنچری خواهید داشت به نام شغل
اما اگر یدکی بنام عزم داشته باشید
موتوری به نام استقامت
و راننده ای بنام خدا
به جایی خواهید رسید که موفقیت نام دارد